برخی معتقدند که عامل اصلی این رفت و آمدها در نظام سلامت به وجود یک جریان انحرافی در وزارت بهداشت باز میگردد؛ آنها میگویند این جریان در پی آن است که با ایجاد بیثباتی در مدیریت، بودجههای مربوط به وزارت بهداشت را از مسیر اصلی خود خارج کند.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از سینا نیوز ، در چند سال اخیر سلایق مدیریتی متفاوتی را دیدهایم. مثلا چالشهای جدی در صنعت نفت، تغییرات مداومی را در این حوزه ایجاد کرده است. در حال حاضر که در دوره طلایی صنعت نفت هستیم، به خاطر همین تفاوت سلیقهها در بسیاری از پروژهها با مشکل جدی مواجه هستیم. این مثالی است برای رسیدن به اینکه تغییرات پیدرپی در مدیریتها نتیجه خوبی را به دنبال نداشته است.
تغییرات مدیریتی در سطح کشور به صورت یک آفت درآمده و باعث شده است مدیریت از ثبات کافی برخوردار نباشد؛ اولین تاثیر این بیثباتیها این است که اعتماد به نفس حرفهای مدیران کاهش مییابد و به تبع آن، برنامههای استراتژیک و درازمدت اجرا نمیشود.
اینکه فرد مطمئن باشد مدت زیادی را سر کار نیست، باعث میشود که نتواند توانایی اجرای برای برنامههای درازمدت، استراتژیک و بههنگام را داشته باشد. اگر مدیریت در سطح کلان دچار مشکل باشد، مشکل به مدیریتهای جزییتر و کارکنان بخشهای پایینتر هم نفوذ پیدا میکند و نگرانی از آینده شغلی را به همراه دارد. بنابراین قبل از اینکه بیثباتی بخواهد در سطح کلان آسیبرسان شود، باید جلوی آن را گرفت.
بعضیها راه حل مناسب برای رسیدن به ثبات در امر مدیریت را ایجاد یک «حافظه سازمانی» میدانند. اگر این اتفاق بیفتد، مدیر بعدی که میآید دیگر اشتباهات مدیر قبلی را تکرار نمیکند، از همان ذخایر موجود در حافظه سازمانی استفاده میکند و این، راندمان کار را بالا میبرد. مدیران باید فرصت کافی را برای ایجاد یک حافظه سازمانی داشته باشند اما آمارها نشان میدهد که عمر مدیریت در کشور ما بیشتر از سه سال نیست.
معضل عدم ثبات در مدیریت نظام سلامت هم به عنوان یکی از حوزههای حساس جامعه مطرح است. مدیران عرصه سلامت باید در تصمیمگیریهایشان ظرایف خاصی را رعایت کنند و دارای بنیه کارشناسی قوی باشند. تغییر و تحول در این عرصه خیلی از مشکلات را حل نمیکند. در این میان توجه به مدیریت دانشگاههای علوم پزشکی به عنوان مراکز آموزشی وابسته به وزارت بهداشت که نیروی پزشک تربیت میکنند، بسیار مهم است.
تلاش فراوانی شده است که این دانشگاهها به سمت یک استقلال خاصی بروند و به صورت هیئت امنایی اداره شوند، اما این اتفاق به معنای واقعی کلمه محقق نشده است. در کشور ما تفکر مدیریتی ناقص است؛ دانشگاه آکسفورد برای ۳۰ سال آیندهاش برنامه دارد اما در ایران همه چیز قائم به ذات است. یعنی افراد که جا به جا میشوند برنامهها هم به یکباره تغییر میکنند.
صاحبنظران بر این عقیدهاند که باید برنامههای درازمدت وجود داشته باشد تا بشود به نتیجه رسید. شاید در برنامهریزیهای کشور ما برخی برنامههای راهبردی وجود داشته باشد اما این برنامهها آنقدر منسجم نیست که بتوان به آنها استناد کرد.
وجود یک جریان انحرافی در وزارت بهداشت
برخی معتقدند که عامل اصلی این رفت و آمدها در نظام سلامت به وجود یک جریان انحرافی در وزارت بهداشت باز میگردد؛ آنها میگویند این جریان در پی آن است که با ایجاد بیثباتی در مدیریت، بودجههای مربوط به وزارت بهداشت را از مسیر اصلی خود خارج کند. اما قریب به اتفاق صاحبنظران این مسئله را رد میکنند و معتقدند به قدری بودجههای وزارت بهداشت اندک است که این جریان اگر هم وجود داشته باشد نمیتواند کاری از پیش ببرد. آنها میگویند تعهدات بخشهای اجرایی کشور در مقابل وزارت بهداشت انجام نمیشود و همین عدم انجام تعهدات باعث میشود این حرف و حدیثها در داخل وزارتخانه معنی پیدا نکند. مثلا بودجه ۳ هزار میلیاردی کمکی از درآمد نفت که قرار بود به وزارت بهداشت داده شود با ورود به نیمه دوم سال هنوز پرداخت نشده است(هرچند که در روزهای اخیر تنها 10 درصد آن به وزارت بهداشت واریز شد) و بیمارستانهای هیئت امنایی که قرار بود با بودجه بیشتری اداره شوند مبلغی دریافت نکردهاند. اینها نمونهای است از هزاران هزار وعدهای که عملی نشد و کمکی به وزارت بهداشت از سوی دولت انجام نگرفت.
امسال رشد تعرفهها از بحثهای مهم در وزارت بهداشت است؛ تعرفههایی که در چند سال اخیر رشد چندانی نداشته است. معدل رشد تعرفهای در وزارت بهداشت ۹ درصد بود که موجب شده وزارتخانهای که با مشکلات متعدد مالی رو به رو است با رشد کم ۹ درصدی تعرفهها، مشکلات اساسی در کسب درآمدهایش داشته باشد.
با نگاهی گذرا به طول مدت مدیریت در وزارت بهداشت بعد از انقلاب اسلامی به این نتیجه میرسیم که هرچه به زمان حال نزدیک شدهایم، عمر مدیریت بیشتر کاهش یافته است.
نظر شما